English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2539 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
map U نقشه کشیدن
have had it (with someone or something) <idiom> U نقشه کشیدن
plotted U نقشه کشیدن
plot U نقشه کشیدن
maps U نقشه کشیدن
projects U نقشه کشیدن
plots U نقشه کشیدن
engine U نقشه کشیدن
project U نقشه کشیدن
projected U نقشه کشیدن
rescale U نقشه کشیدن
design U نقشه کشیدن
designs U نقشه کشیدن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
lay out <idiom> U نقشه چیزی را کشیدن
plat U نقشه کشیدن بافتن گیسو
stack the cards <idiom> U برای کسی نقشه کشیدن
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plans U نقشه کشیدن طرح ریختن
finagle U بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
scribing U روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
patented U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents U حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
make something up <idiom> U اختراع کردن
pull out of a hat <idiom> U اختراع کردن
mints U اختراع کردن
minted U اختراع کردن
mint U اختراع کردن
minting U اختراع کردن
invented U اختراع کردن
invents U اختراع کردن
drum up <idiom> U اختراع کردن
invent U اختراع کردن
inventing U اختراع کردن
coins U اختراع وابداع کردن
coin U اختراع وابداع کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
devising U درست کردن اختراع کردن
concocted U جعل کردن اختراع کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
concocts U جعل کردن اختراع کردن
concoct U جعل کردن اختراع کردن
think up <idiom> U اختراع کردن،خلق کردن
concocting U جعل کردن اختراع کردن
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
schemed U نقشه طرح کردن
altitude tints U گویا کردن نقشه
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
scheme U نقشه طرح کردن
schemes U نقشه طرح کردن
map reading U نقشه خوانی کردن
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
mapping U نقشه برداری کردن
reduction U کوچک کردن نقشه
map orientation U توجیه کردن نقشه
reductions U کوچک کردن نقشه
setting out U پیاده کردن نقشه
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
photo interpretation U نقشه کردن عکس هوایی
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
change horses in midstream <idiom> U وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
mintage U اختراع
contrivance اختراع
patents U حق اختراع
patent right U حق اختراع
devices U اختراع
patent U حق اختراع
patented U حق اختراع
patenting U حق اختراع
device U اختراع
excogitation U اختراع
contrivances U اختراع
contraption U اختراع
contraptions U اختراع
invention U اختراع
To smell. To sniff. U بو کشیدن ،بو کردن
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
inventive power U قوه اختراع
patents U حق ثبت اختراع
to patent an invention U ثبت اختراع
patents U حق تثبیت اختراع
inventive U اختراع کننده
appliance U تمهید اختراع
inventiveness U قوه اختراع
forgetive U اختراع کننده
inventiveness U هوش اختراع
fictions U داستان اختراع
appliances U تمهید اختراع
inventive power U هوش اختراع
artifices U اختراع نیرنگ
artifice U اختراع نیرنگ
patent U حق تثبیت اختراع
patenting U حق ثبت اختراع
patented U حق ثبت اختراع
patenting U حق تثبیت اختراع
patented U حق تثبیت اختراع
inventible U قابل اختراع
invenit U اختراع کرد
fiction U داستان اختراع
invention of the aeroplane U اختراع هواپیما
patent U حق ثبت اختراع
triggers U کشیدن رها کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
strap U کشیدن تیز کردن
trace U ضبط کردن کشیدن
traced U ضبط کردن کشیدن
trigger U کشیدن رها کردن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
lengthening U طولانی کردن کشیدن
lengthens U طولانی کردن کشیدن
triggered U کشیدن رها کردن
straps U کشیدن تیز کردن
traces U ضبط کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
contrivable U اختراع کردنی اندیشیدنی
patents U حق ثبت اختراع پروانه
forgetive U دارای هوش اختراع
figments U سخن جعلی اختراع
ingenuity U امادگی برای اختراع
patented U اختراع ثبت شده
figment U سخن جعلی اختراع
patent U حق ثبت اختراع پروانه
best thing since sliced bread <idiom> U [یک نوآوری یا اختراع خوب]
patent U اختراع ثبت شده
patenting U حق ثبت اختراع پروانه
patenting U اختراع ثبت شده
patents U اختراع ثبت شده
patented U حق ثبت اختراع پروانه
to keep watch U کشیک کشیدن موافبت کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
aspirating U خالی کردن بیرون کشیدن
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
aspirates U خالی کردن بیرون کشیدن
aspirate U خالی کردن بیرون کشیدن
impale U محدود کردن میله کشیدن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
breathed U نفس کشیدن استنشاق کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Jack Attac
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com